دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923The Relationship between Social Skills, Emotional Expression Styles, and Body Dysmorphia with Academic Performance among School Students in Rudbar City, Iranرابطه مهارتهای اجتماعی، سبکهای ابراز هیجان و بدریختانگاری با عملکرد تحصیلی در دانشآموزان متوسطه اول شهرستان رودبار69775394110.22122/ajcr.2017.53941FAشیواامیدیکارشناسی ارشد، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایرانلیلامقتدراستادیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایرانJournal Article20170905<strong>Background: </strong>The degree of progression and academic failure is one of the criteria of the efficiency of the educational system. The main purpose of this study was to determine the relationship between social skills, emotional expression styles, and body dysmorphia with academic performance among students. <br /><strong>Methods:</strong> This was a correlational research and its statistical population consisted of all girl high school students in Rudbar City, Iran, in the academic year of 2015-2016. From 400 students in two schools in Rudbar, using Krejcy and Morgan table, 120 were selected. The research tools were King and Emmons Emotional Expressiveness Questionnaire (EEQ), Inderbitzen and Foster Teenage Inventory of Social Skills (TISS) Questionnaire, and Littleton Thoughts Body Image Concern Inventory (BICI) questionnaire. To evaluate the performance of students, the mean of their two consecutive semesters was used, and the average of the scores of two standard deviations below the previous semester was considered as the criterion of academic failure. The data were analyzed using multivariate regression and Pearson correlation coefficient methods. <br /><strong>Results:</strong> The multivariate regression model showed that social skills index were able to predict academic performance (P < 0.010). Pearson correlation coefficient showed that there was a significant relationship between social skills and emotional expression styles with academic performance (P < 0.010). However, there was significant relationship between body dysmorphia and academic performance (P < 0.010). <br /><strong>Conclusion:</strong> Regarding the existence of a significant relationship between social skills, emotional expression styles, and body dysmorphia with academic performance, it is possible to use psychological variables in addition to other educational techniques in schools and educational centers to improve academic performance among students.<strong>مقدمه:</strong>میزان پیشرفت و افت تحصیلی، یکی از ملاکهای کارایی نظام آموزشی میباشد. کشف و بررسی متغیرهای تأثیرگذار بر عملکرد تحصیلی، به شناخت بهتر و پیشبینی متغیرهای مؤثر در مدرسه میانجامد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین مهارتهای اجتماعی، سبکهای ابراز هیجان و بدریختانگاری با عملکرد تحصیلی در بین دانشآموزان بود.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> این پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری آن شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان رودبار در سال تحصیلی 95-1394 بود. تعداد این دانشآموزان 400 نفر در دو مدرسه بود که با استفاده از جدول Krejcie و Morgan، 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه ابرازگری هیجانی King و Emmons<span dir="ltr">(EEQ یا Emotional Expressiveness Questionnaire) </span>، پرسشنامه مهارتهای اجتماعی نوجوانان Inderbitzen و Foster (<span dir="ltr">(TISS یا Teenage Inventory of Social Skills</span> و پرسشنامه ترس از تصویر بدن Littleton و همکاران (Body Image Concern Inventory یا BICI) جمعآوری گردید. جهت ارزشیابی عملکرد دانشآموزان، از میانگین معدل دو ترم پیاپی آنان استفاده شد و معدل نمرات دو انحراف معیار پایینتر از ترم قبل به عنوان معیار افت تحصیلی قلمداد گردید. در نهایت، دادهها با استفاده از رگرسیون چند متغیره و همبستگی Pearson مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.<br /> <strong>یافتهها:</strong>یافتههای آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که شاخص مهارتهای اجتماعی توانست عملکرد تحصیلی را پیشبینی کند (0.010 > P). بر اساس نتایج همبستگی Pearson، ارتباط معنیداری بین مهارت اجتماعی و سبکهای ابراز هیجان با عملکرد تحصیلی (0.010 > P) وجود داشت. همچنین، رابطه معنیداری بین بدریخت انگاری و عملکرد تحصیلی مشاهده شد (0.010 > P).<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به وجود رابطه معنیدار بین متغیرهای مهارت اجتماعی، سبکهای ابراز هیجان و بدریخت انگاری با عملکرد تحصیلی، میتوان جهت ارتقای عملکرد تحصیلی در دانشآموزان از متغیرهای روانشناختی نیز در کنار سایر تکنیکهای آموزشی در مدارس و مراکز آموزشی بهره جست.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923The Expression of p21 Marker in Bladder Urethral Tumor and its Association with Histopathologic Characteristicslogic charactristicsبررسی بیان نشانگر p21 در کارسینوم اوروتلیال مثانه و ارتباط آن با خصوصیات هیستوپاتولوژی78885724810.22122/ajcr.2017.57248FAسجادهموحدی نیاپاتولوژیست، مرکز تحقیقات پاتولوژی و سلولهای بنیادی و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی افضلیپور، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000000298417394میترامهرآزمااستاد، مرکز تحقیقات انکوپاتولوژی و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانسهیلاندرمحمدیپاتولوژیست، گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانمریمابوالحسنیدانشیار، مرکز تحقیقات انکوپاتولوژی و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانمحمدموحدی نیادانشجوی پزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانزهرامجددانشیار، مرکز تحقیقات انکوپاتولوژی و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانمژگانعسگریدانشیار، مرکز تحقیقات انکوپاتولوژی و گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانفرنوشصداقتیدستیار، گروه پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانJournal Article20171105<strong>Background: </strong>In addition to clinical and histologic factors that are able to differentiate between low and high grades of bladder's urethral tumor from each other, there are a number of biomarkers that may be helpful in evaluating the degree, outcome, and prognosis of the tumor. The aim of this study was to investigate the relationship between overexpression of p21 marker and histologic status, prognosis, and recurrence of urethral carcinoma of the bladder. <br /><strong>Methods:</strong> In this cross-sectional study, the paraffin wax blocks of 356 patients were gathered. Tumor points of the tissue were selected from the main block and mounted on the tissue microarray (TMA) of receptor block. Immunohistochemical staining was performed for the p21 marker. The intensity and extent of staining for this marker were determined by two pathologists using the combined and semi-quantitative method [Histochemical Score (H-Score)]. <br /><strong>Results:</strong> The expression of p21 marker was significantly different in the high- and low-grade tumors. On the basis of H-Score, and in the high-grade tumor group, this expression was significantly higher than the low-grade (153.85 ± 91.06 versus 130.01 ± 82.20). Using the receiver operating characteristic (ROC) curve analysis, the p21 marker (based on the <br />H-Score) had a high degree of precision in distinguishing high-grade items from the low-grade (ROC = 0.596, P = 0.002). Accordingly, the best cut-off value for the marker in differentiation of two grades was 92.5%, at which, the sensitivity and specificity were 67.7% and 44.7%, respectively. Regarding the results of multivariate logistic regression analysis, in the evaluation of factors related to tumor recurrence, the presence of non-papillary pattern predicted the recurrence (likelihood ratio: 6.363, P = 0.001). <br /><strong>Conclusion:</strong> By determining the H-Score of p21 marker, the high- and low-grade tumors can be discriminated with an acceptable sensitivity and specificity. The presence of non-papillary pattern has a high predictive value for tumor recurrence.<strong>مقدمه:</strong>علاوه بر عوامل بالینی و بافتشناسی که قادر به افتراق درجات پایین از بالا در تومور اوروتلیال مثانه هستند، تعدادی نشانگر زیستی نیز مطرح شدهاند که ممکن است در ارزیابی درجه، پیامد و پیشآگهی تومور مفید باشند. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بیان بیش از اندازه نشانگر p21 با درجه هیستولوژیک، پیشآگهی و عود کارسینوم اوروتلیال مثانه بود.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> در این مطالعه مقطعی، بلوکهای پارافینه 356 بیمار جمعآوری گردید. نقاط توموری بافت از بلوک اصلی انتخاب و بر روی بلوک ریزآرایه بافتی (Tissue microarray یا TMA) گیرنده سوار شد. رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی برای نشانگر p21 انجام گرفت. شدت و گستردگی رنگآمیزی برای این نشانگر با استفاده از روش ترکیبی و نیمه کمی [به نام معیار Histochemical Score <span dir="ltr">(H-Score)</span>] توسط دو پاتولوژیست تعیین شد.<br /> <strong>یافتهها:</strong>بیان p21 در تومورهای درجه بالا و پایین تفاوت معنیداری با یکدیگر داشت؛ به طوری که بیان p21 بر اساس H-Score در گروه با تومور درجه بالا به طور معنیداری بیشتر از درجه پایین بود (91.06 ± 153.85 در برابر 82.20 ± 130.01). مطابق با تحلیل سطح زیر منحنی <span dir="ltr"> (ROC) Receiver operating characteristic </span>، بیان نشانگر p21 (بر اساس H-Score) ارزش بالایی در تمایز موارد درجه بالا از درجه پایین داشت<span dir="ltr"> </span>(0.596 =P=0.002 ،ROC). بر همین اساس، بهترین نقطه برش برای نشانگر فوق در تمایز این دو، 92.5 به دست آمد که حساسیت، 67.7 درصد و ویژگی، 44.7 درصد بود. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک چند متغیره در ارزیابی عوامل مرتبط با عود تومور، وجود الگوی غیر پاپیلری (نسبت احتمال: 6.363، 0.001 = P) پیشبینی کننده عود میباشد.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> با تعیین H-Score نشانگر p21، تمایز درجه بالا و پایین تومور با حساسیت و ویژگی قابل قبولی امکانپذیر خواهد بود. وجود الگوی غیر پاپیلری، ارزش بالایی در پیشبینی عود تومور دارد.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923Comparison of Visual, Refractive and Aberrometic Outcomes of Intacs® Implant and Toric Implantable Collamer Lens (TICL) in Patients with Keratoconus: 4 Years Follow Upمقایسه نتایج بینایی، عیوب انکساری و ابرومتری کارگذاری Intacs® با لنز Toric implantable collamer lens در بیماران مبتلا به قوز قرنیه با پیگیری چهار ساله89975780510.22122/ajcr.2017.57805FAفریدهدرودگرچشمپزشک، بیمارستان فوق تخصصی چشم نگاه، تهران، ایرانمهرداداسمعیلیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه اپتومتری، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانشاهرخرامیناستادیار، گروه اپتومتری، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانآزادسنگین آبادیکارشناس اپتومتری، مرکز مطالعات کوهورت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانفیض اللهنیازیاستادیار، گروه زیبایی، بیمارستان مدرس، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانثنانیازیدانشجوی پزشکی، بیمارستان مدرس، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانسیروسعلینیااستادیار، گروه بهداشت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، ارومیه، ایرانیاسرگلستانیکارشناسی ارشد، گروه اپتومتری، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانJournal Article20171123<strong>Background: </strong>To assess the efficacy and clinical outcomes following the use of toric implantable collamer lens (TICL) and Intacs<sup>®</sup> implant in patients with mild keratoconus. <br /><strong>Methods:</strong> This retrospective study evaluated 30 eyes of 30 patients with keratoconic and age of 25-35. These eyes were divided into group A (15 eyes), in which Visian Toric ICL™ was implanted, and group B (15 eyes), Intacs<sup>®</sup> implantation. The outcome and complications were evaluated. We assessed the visual, refractive, and aberrometric outcome in pre-operation and 6 month, and 1, 2, 3, and 4 year post-operation. <br /><strong>Results:</strong> There was significant difference in the mean uncorrected and best corrected distance visual acuities between the groups (P < 0.01). An uncorrected distance visual acuity of 20/30 or better was achieved in 85% of eyes in the TICL group, and 20% of eyes in the Intacs® group; visual acuity of 20/20 or better in was seen in 80% and 15%, respectively. Intacs<sup>®</sup> implant produced a significant decrease in corneal refractive spherical equivalent and coma aberration (P < 0.01). <br /><strong>Conclusion:</strong> Intacs® implant and TICL lens, both are useful, but it seems that the TICL is better and provides good visual and refractive outcomes; indicating that it is a more predictable procedure for refractive correction of keratoconus.<strong>مقدمه:</strong>هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی و مقایسه نتایج بینایی کارگذاری دو ایمپلنت Intacs® و <span dir="ltr">(TICL)Toric implantable collamer lens </span>در بیماران مبتلا به قوز قرنیه بود.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> در این مطالعه گذشتهنگر، پرونده 30 چشم از 30 بیمار مبتلا به قوز قرنیه با میانگین سنی 35-25 سال مورد بررسی قرار گرفت که به دو گروه شامل عمل کارگذاری TICL و Intacs® تقسیمبندی شدند. دادههای مربوط به حدت بینایی، عیوب انکساری و مقادیر کراتومتری و ابرومتری قبل از عمل و در بازههای 6 ماه، 1، 2، 3 و 4 سال بعد از عمل تجزیه و تحلیل گردید.<br /> <strong>یافتهها:</strong>تفاوت معنیداری بین دید با اصلاح و بدون اصلاح در بیشتر بیماران دو گروه مشاهده شد<span dir="ltr">(P<0.01)</span>. 85 <span dir="ltr"> درصد</span>از بیماران در روش TICL و 20 درصد در روش Intacs® دیدی معادل با 20.30 یا بهتر پیدا کردند. بعد از کارگذاری TICL و Intacs® نیز به ترتیب 80 و 15 درصد حدت بینایی 20.20 یا بهتر به دست آوردند. روش Intacs® به طور معنیداری خطاهای انکساری، معادل کروی و کوما را کاهش داد (0.01 > P).<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> رینگهای داخل قرنیهای Intacs® و لنز TICL هر دو مفید میباشد، اما به نظر میرسد لنز TICL دید بهتر و باثباتتر و نتایج بینایی قابل پیشبینیتری را در بیماران مبتلا به قوز قرنیه ارایه میدهد.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923The Prevalence of Renal Scar in Urinary Tract Infection Using Dimercaptosuccinic Acid (DMSA) Scan, and Related Factors in Children under 16 Years Old during the Years 2012-2016 in Sari City, Iranشیوع وجود اسکار کلیه در اسکن رادیوایزوتوپ و شاخصهای مرتبط با آن در کودکان کمتر از 16 سال پس از بروز عفونت ادراری طی سالهای 95-1391 در شهرستان ساری981076071210.22122/ajcr.2017.60712FAحمیدمحمد جعفریاستاد، مرکز تحقیقات عفونی اطفال و گروه نفرولوژی اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایرانپونهیزدانیدانشجوی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مازندران، ساری، ایرانکسریکریمیاستادیار، گروه اطفال، دانشکده پزشکی، واحد تنکابن، دانشگاه آزاد اسلامی، تنکابن، ایرانندیانتظاریدانشجوی پزشکی، دانشکده پزشکی، واحد تنکابن، دانشگاه آزاد اسلامی، تنکابن، ایرانJournal Article20171128<strong>Background: </strong>Urinary tract infection is one of the main causes of renal scar that can lead to serious complications such as hypertension or chronic renal failure. Therefore, accurate and timely diagnosis of urinary tract infection and other risk factors related to scar is very important. This study aimed to determine the prevalence of renal scar using dimercaptosuccinic acid (DMSA) scan after urinary tract infection in children under 16 years old in Bu Ali Sina hospital located in Sari City, Iran, during the years 2012 to 2016. <br /><strong>Methods:</strong> In this cross-sectional study, the data were extracted from files related to those patients suffering UTI referred to Bu Ali Sina hospital, for whom DMSA scan was performed. <br /><strong>Results:</strong> Of 208 enrolled children, 83.2% were girls and 16.8% were boy with mean age of 32.80 ± 32.57 months. Based on the first DMSA scan, the prevalence of scars was about 40%; and based on second DMSA scan (delayed), the prevalence was about 34%. In people who had scar, the frequency of UTI was more. In these patients, the most common organisms were Escherichia coli (71.4%), Proteus (14.3%), and Klebsiella (10.7%). Proteus significantly led to scar formation more than the others. Vesicoureteral reflux (VUR) with prevalence of 67.9% was the most common observed disease; and all patients with severe scars suffered from VUR. Scar in DSMA scan had no significant relationship with age and gender. <br /><strong>Conclusion:</strong> Scar is a relatively common complication of UTI in children and VUR is an important risk factor for permanent damage. It is mandatory to think to this critical complications in children with UTI.<strong>مقدمه:</strong>عفونت دستگاه ادراری (Urinary tract infection یا UTI)، از علل اصلی اسکار بافت کلیه میباشد که عوارضی جدی همچون پرفشاری خون یا نارسایی مزمن کلیه را به دنبال دارد. بنابراین، تشخیص صحیح و به موقع UTI و سایر عوامل خطر بروز اسکار، از اهمیت خاصی برخوردار است. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع اسکار کلیه در اسکن دی مرکپتو سوکسینیک اسید (Dimercaptosuccinic acid یا DMSA) پس از UTI در کودکان کمتر از 16 سال در بیمارستان بوعلی سینای ساری طی سالهای 95-1391 انجام شد.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> این پژوهش به روش توصیفی- مقطعی انجام گرفت و در آن پرونده بیماران سرپایی مراجعهکننده به درمانگاه بیمارستان بوعلی سینا و بیماران در دسترس مبتلا به UTI بستری در بخش اطفال آن بیمارستان که برای آنها اسکن DMSA انجام شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و اطلاعات لازم استخراج گردید.<br /> <strong>یافتهها:</strong>208 کودک در مطالعه شرکت نمودند که 83.2 درصد آنان را دختران و 16.8 درصد دیگر را پسران با میانگین سنی 32.57 ± 32.80 ماه تشکیل دادند. بر اساس نتایج DMSA اول، حدود 40 درصد التهاب و بر اساس DMSA دوم (تأخیری)، حدود 34 درصد اسکار مشاهده شد. در افرادی که اسکار داشتند، تعداد دفعات ابتلا به UTI بیشتر بود. همچنین، 71.4 درصد اشریشیاکلی، 14.3 درصد پروتئوس و 10.7 درصد کلبسیلا در این افراد گزارش گردید که پروتئوس به طور معنیداری با احتمال بیشتر ایجاد اسکار نسبت به ارگانیسمهای دیگر همراه بود. رفلاکس ادراری با 9/67 درصد، بیشترین بیماری همراه در بیماران عنوان شد و همه افرادی که اسکار شدید داشتند، مبتلا به رفلاکس ادراری بودند. رابطه معنیداری بین مشاهده اسکار در DSMA با سن و جنسیت وجود نداشت.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> اسکار عارضه شایعی در جریان UTI کودکان است. ارتباط واضحی بین وجود رفلاکس ادراری و تکرار دفعات ابتلا به UTI و ایجاد اسکار وجود دارد. از اینرو، توجه به این موارد در بررسی UTI ضروری است.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923The Relationship between the Level of Fasting Blood Sugar with Oral Health Indexes in 15- to 75-Year-Old Population in Kerman City, Iranبررسی رابطه بین میزان قند خون ناشتا با شاخصهای سلامت دهان و دندان در جمعیت 15 تا 75 ساله شهر کرمان1081165780810.22122/ajcr.2017.57808FAطیبهملک محمدیدانشیار، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، پژوهشکده نوروفارماکولوژی و گروه دندانپزشکی اجتماعی و سلامت دندان، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران0000-0002-9355-5894فائزهمدنیاستادیار، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت دهان و دندان و گروه دندانپزشکی اجتماعی و سلامت دهان، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایرانحمیدنجفی پوراستاد، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، پژوهشکده نوروفارماکولوژی و گروه دندانپزشکی اجتماعی و سلامت دندان، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایرانسجــّاداسفندیارپوردندانپزشک، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت دهان و دندان و گروه دندانپزشکی اجتماعی و سلامت دندان، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20171005<strong>Background: </strong>Diabetes mellitus is one of the most common chronic diseases in the world. The disease has destructive effects on various body organs such as mouth and teeth. The aim of this study was to assess the relationship between the levels of fasting blood sugar (FBS) and oral health indexes in 15-75-year-old population in Kerman City, Iran. <br /><strong>Methods:</strong> The study recruited 5900 subjects aged 15-75 years in a household survey selected non-proportional to size using one-stage cluster sampling. The data were collected by questionnaires, clinical examination, and laboratory tests. Oral health measurements included decayed, missing, and filled teeth (DMFT) index, gingival index (GI), community periodontal index (CPI), and fasting blood glucose was measured in people, too. Statistical analysis was done using chi-square, Pearson correlation, and logistic regression tests via SPSS software. P < 0.05 was considered as the level of significance. <br /><strong>Results:</strong> 12.7% of participants had fasting blood sugar of more than 126 mg/dl. Dental caries and periodontal disease were more observed in these subject compared to those with fasting blood sugar of equal or less than 126 mg/dl, and this difference was statistically significant. <br /><strong>Conclusion:</strong> The study showed a significant relationship between the level of fasting blood sugar and oral health indexes. Importance of oral health in patients with diabetes mellitus was confirmed more than before.<strong>مقدمه:</strong>دیابت یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جامعه جهانی است و میتواند تأثیرات مخربی بر روی بسیاری از بافتهای بدن از جمله دهان و دندان داشته باشد. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی رابطه بین میزان قند خون ناشتا (Fasting blood sugar یا FBS) و شاخصهای سلامت دهان و دندان در جمعیت 15 تا 75 ساله شهر کرمان بود.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> در این پژوهش، 5900 نفر با طیف سنی 75-15 سال و بدون نسبت خانوادگی، به روش نمونهگیری خوشهای یک مرحلهای شرکت نمودند. شاخصهای سلامت دهان شامل شاخص دندان خراب، افتاده و پرشده (Decayed, missing, and filled teeth یا DMFT)، شاخص لثهای (Gingival index یا GI) و شاخص پریودنتال جامعه (Community periodontal index یا CPI) و میزان FBS افراد اندازهگیری شد. رابطه متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از آزمونهای χ<sup>2</sup>، همبستگی Pearson و Logistic regression در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 0.05 > P به عنوان سطح معنیداری دادهها در نظر گرفته شد.<br /> <strong>یافتهها:</strong>12.7 درصد افراد شرکتکننده سطح FBS بالاتر از 126 میلیگرم بر دسیلیتر را نشان دادند. پوسیدگی دندان و بیماریهای پریودنتال در افراد دارای FBS بالاتر از 126 میلیگرم بر دسیلیتر نسبت به گروه دارای قند خون مساوی یا کمتر از 126 میلیگرم بر دسیلیتر، بیشتر و تفاوت آنها از لحاظ آماری معنیدار بود.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> ارتباط معنیداری بین شاخصهای سلامت دهان و دندان و سطح FBS وجود دارد. بنابراین، رعایت بهداشت دهان و دندان در بیماران مبتلا به دیابت بیش از پیش مورد تأیید قرار گرفت.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923Staphylococcal Cassette Chromosome mec (SCCmec) Typing of Methicillin-Resistant Staphylococcus Aureus Isolates Collected from Clinical Samples in the Sistan Region, Irann the Sistan regionتعیین نوع کاست کروموزومی ژن mec در ایزولههای استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متیسیلین جمعآوری شده از نمونههای بالینی بیمارستانها در منطقه سیستان1171236513110.22122/ajcr.2018.65131FAاکرموفادار نژادکارشناس ارشد، گروه زیستشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه زابل، زابل، ایراناحمدراشکیدانشیار، گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه زابل، زابل، ایرانمحسننجیمیدانشیار، گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه زابل، زابل، ایرانJournal Article20180129<strong>Background: </strong>Today, the emerged methicillin-resistant Staphylococcus aureus (MRSA) is considered as one of the most important pathogens involved in hospital-acquired infection. Typing of bacteria is an important part of epidemiological studies on nosocomial infections. In this study, Staphylococcal Cassette Chromosome mec (SCCmec) analysis was used to identify types and differentiates MRSA clinical isolates collected from clinical samples in Sistan Region, Iran. <br /><strong>Methods:</strong> In this study, seventy-two MRSA isolates were obtained and the presence of SCCmec cassette chromosome mec (SCCmec) types was investigated using multiplex polymerase chain reaction (PCR) technique. <br /><strong>Results:</strong> Of 72 tested MRSA isolates, 5% had SCCmec type I, 45% SCCmec type II, 30% SCCmec type III, and 20% SCCmec type V. <br /><strong>Conclusion:</strong> According to the results of this study, SCCmec types II and III, which are the characteristics of hospital-acquired MRSA, were the most dominant types.<strong>مقدمه: </strong>امروزه ظهور سویههای استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متیسیلین (Methicillin-resistant Staphylococcus aureus یا MRSA)، به عنوان یکی از عوامل بیماریزای مهم دخیل در عفونتهای بیمارستانی مورد توجه قرار گرفته است. تیپبندی مولکولی باکتریها، بخش مهمی از مطالعات اپیدمیولوژیک عفونتهای بیمارستانی به شمار میرود. مطالعه حاضر با هدف تیپبندی و افتراق MRSA با استفاده از روش تعیین کاست کروموزومی استافیلوکوکوس ژن <span dir="ltr">mec (Staphylococcal Cassette Chromosome mec یا SCCmec)</span> انجام شد.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> این پژوهش بر روی 72 ایزوله MRSA انجام گردید. بدین ترتیب، پس از بررسیهای فنوتیپی و با استفاده از روش <span dir="ltr"> Multiplex polymerase chain reaction (Multiplex PCR)</span>، انواع کاست SCCmec مورد شناسایی قرار گرفت.<br /> <strong>یافتهها: </strong>تیپبندی SCCmec نشان داد که از میان 72 ایزوله استافیلوکوکوس اورئوس، 5 درصد حاوی تیپ SCCmec I، 45 درصد حاوی تیپ SCCmec II، 30 درصد حاوی تیپ SCCmec III و 20 درصد حاوی تیپ SCCmec V بودند.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس نتایج به دست آمده، ایزولههای MRSA حامل انواع II و III SCCmec که شاخص سویههای اکتسابی از بیمارستان میباشند، غالب بودند.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923Faculty Development; Prerequisite for Medical Student's Professional Formationتوانمندسازی استادان پیشنیاز شکلگیری حرفهای فراگیران پزشکی1241296071110.22122/ajcr.2017.60711FAلیلاافشاراستادیار، گروه اخلاق پزشکی، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20180303<strong>Background: </strong>It is accepted that teaching and learning professionalism is a challenge for medical educators. There are different reasons in this regard; however one of the most important ones is undeveloped faculty members. Historically, in medical education, the most emphasis was on the scientific and technical aspects of medicine, and the professional character of the trainees was not mentioned explicitly. Therefore, medical educators also may ignore teaching professionalism, which will have a great influence on the professional formation of students. <br /><strong>Methods:</strong> This manuscript, by introducing the principles of designing a faculty development program, proposed some practical points to design and conduct a faculty development program on professionalism and professional formation of medical students. <br /><strong>Results:</strong> Developing an appropriate faculty development program needed the recognition of the organizational culture, establishing the program goals based on the organizations priorities, and setting the proper educational objectives with attention to variety of teaching methods and interdisciplinary approaches. <br /><strong>Conclusion:</strong> Considering the aim of a faculty development program on professionalism, which is nurturing and promoting the faculty members’ abilities, it is necessary to mention that, this approach could lead to better professional formation of medical students. This will eventuate to better role acquisition, and improve the quality of patients care.<strong>مقدمه: </strong>امروزه پذیرفته شده است که آموزش پزشکی به ویژه در زمینه آموزش منش و تعهد حرفهای، با چالشهایی روبهرو میباشد. علل متعددی برای این امر ذکر شده است، اما یکی از مهمترین دلایل این موضوع آن است که استادان پزشکی به طور معمول برای وظایف آموزشی خود تربیت نمیشوند و آموزش آنها در دوران تحصیل متمرکز بر جنبههای تکنیکی و دانشی رشته پزشکی میباشد. این مهم میتواند تأثیر زیادی بر شکلگیری حرفهای فراگیران داشته باشد و به دنبال آن، بر رابطه توأم با اعتماد ارایهکنندگان خدمات سلامت و جامعه تأثیر نامناسبی بگذارد.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> در پژوهش حاضر تلاش شد تا با توجه به اصول طراحی برنامههای توانمندسازی استادان، پیشنهادهای عملی برای طراحی یک برنامه آموزشی که بتواند به استادان پزشکی در آموزش اصول و مؤلفههای منش و تعهد حرفهای کمک نماید، مرور گردد.<br /> <strong>یافتهها: </strong>طراحی یک برنامه توانمندسازی به منظور تقویت فرایند شکلگیری حرفهای دانشجویان، نیازمند شناخت کافی از فرهنگ حاکم بر مؤسسه آموزشی، مشخص نمودن اهداف و اولویتهای مؤسسه، هدفگذاری مناسب آموزشی با در نظر گرفتن انواع روشهای آموزشی و به صورت میان رشتهای میباشد.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به این که هدف از توانمندسازی استادان، پرورش، ارتقا و تقویت تواناییهای اعضای هیأت علمی و سایر عناصر سازمان و به کارگیری مناسب آنها است، توجه به این امر میتواند در شکلگیری درست حرفهای فراگیران مؤثر باشد و منجر به تربیت حرفهمندانی در حوزه سلامت شود که با ایفای وظایف خود مراقبت از بیمار را ارتقا دهند.دانشگاه علوم پزشکی کرمانپژوهش در علوم بالینی2588-41742شماره (4-3)20170923Oropharyngeal Dysphagia according to the Location of Damage in Patients with Strokeاختلال بلع دهانی- حلقی بر اساس جایگاه آسیب در بیماران دچار سکته مغزی1301356513210.22122/ajcr.2017.65132FAفردینشریفیگروه گفتار درمانی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانصادقروشن دلگروه گفتار درمانی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانپیامسعادتاستادیار، مرکز تحقیقات اختلالات حرکتی، پژوهشکده سلامت، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانرضاسهراب نژاداستادیار، مرکز تحقیقات اختلالات حرکتی، پژوهشکده سلامت، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانکیوانکیاکجوریدانشیار، گروه گوش و حلق و بینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانمهدیدهقانمربی، مرکز توسعه تحقیقات بالینی، بیمارستان آیتاله روحانی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانثریاخفریاستادیار، گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایرانJournal Article20180304<strong>Background: </strong>One of the common side effects of stroke is oropharyngeal dysphagia, or difficulty in transferring bolus from the mouth to the stomach; the prevalence of this disorder can vary according to the supply location. The purpose of this study was to investigate the prevalence of oropharyngeal dysphagia according to the damage location in patients with stroke at Ayatollah Rouhani hospital in Babol City, Iran. <br /><strong>Methods:</strong> In this retrospective study, 1179 patients with stroke were studied for total dysphagia, gender, and injury location (cortical and subcortical). Data were analyzed using independent t and chi-square tests via SPSS software. <br /><strong>Results:</strong> Of all patients with stroke (men: 48.36% and women: 51.64%), 31.20% had dysphagia. 33.5% of men and 29.4% of women with stroke suffering from this disorder had oropharyngeal dysphagia. The prevalence of dysphagia was not significantly different between the two groups (P > 0.050). However, there was a significant difference between the prevalence of dysphagia based on the injury location (29.8% of cortical and 44.3% subcortical cases) (P < 0.001). <br /><strong>Conclusion:</strong> Oropharyngeal dysphagia is more prevalent in subcortical stroke. But, cortical stroke has a much higher incidence and, despite lesser occurrence of dysphagia, patients with oropharyngeal dysphagia need early assessment and intervention of neurologists and dysphagia rehabilitation team.<strong>مقدمه: </strong>یکی از عوارض شایع سکته مغزی، اختلال بلع دهانی- حلقی یا مشکل در انتقال غذا از دهان به معده است که شیوع این اختلال بر اساس جایگاه عرضه میتواند متفاوت باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی شیوع اختلال بلع دهانی- حلقی بر اساس جایگاه آسیب در بیماران دچار سکته مغزی بستری در بیمارستان آیتاله روحانی شهرستان بابل بود.<br /> <strong>شیوه مطالعه:</strong> در این مطالعه گذشتهنگر، 1179 پرونده بیماران بستری شده دچار سکته مغزی به روش سرشماری از لحاظ دارا بودن اختلال بلع، با مقایسه جنسیت و جایگاه آسیب (کورتیکال و سابکورتیکال) بررسی گردید. جهت ارتباط بین متغیرها از آزمونهای Independent t و χ<sup>2</sup> استفاده شد و در نهایت، دادههای به دست آمده در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.<br /> <strong>یافتهها: </strong>از کل بیماران دچار سکته مغزی (48.36 درصد مردان و 51.64 درصد زنان)، 31.20 درصد دارای اختلال بلع بودند. 33.5 درصد از مردان و 29.4 درصد از زنان دچار این آسیب، اختلال بلع دهانی- حلقی داشتند که اختلاف معنیداری بین شیوع اختلال بلع در گروه زنان و مرد مشاهده نشد (0.050 < P)، اما اختلاف معنیداری بین میانگین شیوع اختلال بلع بر اساس جایگاه آسیب (کورتیکال با 29.8 درصد و سابکورتیکال با 44.3 درصد)، وجود داشت (0.001 > P).<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> اختلال بلع دهانی- حلقی در سکته مغزی سابکورتیکال از شیوع بیشتری برخوردار است. از طرف دیگر، سکته مغزی کورتیکال شیوع بسیار بالاتری دارد و با وجود رخداد کمتر اختلال بلع در آسیبهای قشری مغز، درصد قابل توجهی از این بیماران دچار اختلال بلع دهانی- حلقی میگردند که این امر توجه ویژه متخصصان نورولوژی و ارجاع به هنگام این بیماران جهت توانبخشی بلع را ضروری میسازد.